پسرم وباباییش
سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت پسرکم عسلکم قشنگم
خوشگل مامان شما الان ٢٨ هفته و٤روزه به لطف خدا تو دل مامانی جا خوش کردی واروم ارو داری بزرگ میشی مامانیم الان ٢هفته است تکون خوردناتو قشنگ حس میکنم همچینی اونجا پشتک وارو میزنی که فک کنم قراره یه ژیمناستیک کار ماهر بشی وول خوردنات انقد مشخص هست که وقتی کسی کنارم هست متوجه تکونات میشه.
حالا بگم از تله پاتی قوی بین شما وبابایی.
اون شب مثل همیشه بابایی دراز کشیده بودو سرشو گذاشته بود روپاهای من ودستشم رو شکمم با شما حرف میزد که شما شروع کردی به سکسکه کردن ظربه هایه کوشولو میزدی به دست بابایی اونم کلی ذوق کردو قربون صدقت میرفت.چند دقیقه از این اتفاق نگذشته بود که بابایی هم شروع کرد به سکسه کردن خلاصه شما اون تو سکسکه میکردی بابایی این بیرون منم کلی به تله پاتی قوی پدرو پسر خندیدم.
ناز مامان راستی فردا میرم جواب ازمایش هارو بگیرم برم پیش دکتر ببینم کی برام سونو مینویسه دلم برات یه ذره شده منتظرم توسونو ببینممت گلم
میبوسمت مواظب خودت باش