محمد متین مامحمد متین ما، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

پسر زیبایم

زیباترین لطف

سلام عزیزترینم سلام قشنگ مامان بلاخره بعد 1ماه مامانی بازم اومد اینجا....... تواین 1ماه اتفاقایه زیادی برامنو شما رخ داده مهمترینش اینه که این ماه اولین ماه محرم شمابود واین ماه درست مصادف شده بود با زمان دمیده شدن روح حق توکالبد زمینی شما قشنگترین فرشته اسمونی ما وما نمیدونیم چطور از خداجون به این رخ داد تشکر کنیم. همه دعایه من وبابایی این بود که ازاقا امام حسین بخوایم عشقشون رو تا ابد قرین روحت بکنن. الهی امین مامانی باشما رفتیم مراسم حضرت علی اصغر.مامانی ایشاله سال بعد باشما قسمت بشه بریم عزیزترینم..................... راستی خوشگل مامان بلاخره شما خودتو به ما نشون دادی وما فهمیدیم خداجون شمارو پسملیییییییییییییی...
30 آبان 1392

غربالگری

سلام ناردونه ما امروز 10مهر وما قراره بریم برا انجام یه سری ازمایش برا مطمعن شدن از سلامتت جوجوی نازم.      خداروشکر مامانی حالم خیلی خوبه فقط بعضی روزا دلم میگیره ویکم از بو بدم میاد بعضی وقتا فکر میکنم یعنی میشه من دیگه این بو هاروحس نکنم.البته ناناش گلم شما انقد نازی که مامان وزیاد ناراحت نمیکنی گلم. راستی گلم بهت بگم از بابای نمیدونی چقدر برادیدنت بیتابه ولحظه شماری میکنه بابایی هر وقت زنگ میزنه میپرسه ناردونمون خوبه؟بابایی تواین مدت برامون سنگ تموم میزاره. بابایی دوست داریم
30 آبان 1392

دردل

بازم سلام به قول بابایی ناردونه من فرشته نازم امروز مامانی سرما خورده وسردرد شدیدی داره برا این که شما تودل مامانی نمیتونه هیچ دارویی بخوره برا همین فقط کلاه گزاشتم سرم ودارم استراحت میکنم عسلم بابای هم امروز نگرانمون بود براهمین مرخصی ساعتی گرفته بود تابیاد پیشمون وقتی دیدم بابای ازدراومد تو خیلی خوش حال شدم بابای متشکریم.مامانینم داره اذان مغرب رومیگه تو رو میسپارم به خدا مواظب خودت باش مامانیم الان که پیش خدایی ازش بخواه توزتدگیت همیشه مواظب روحت باشه بهش بگو نذاره توزندگیت 1لحظه یادت بره که چرا اومدی این دنیا وفلسفه اومدنت چیه عزیزم.ازش بخواه کمکم کنه تا بتونم دلیل اومدنت راحتربهت بگم... راستی مامانی فردا وقت دکترمون اگه خدا بخو...
27 مهر 1392

مامان طلا

سلام نفس قشنگم امروز میخوام در مورد مامان طلا برات بگم مامان طلا همون مامان مهدیه یا مامان جون یا مامانی نمیدونم بلاخره شما نینیش گلم چی صداش کنی. مامانی خیلی وقت بود منتظر اومدن شما بود از وقتی که منو بابایی باهم ازدواج کردیم مامانی همیشه منتظر شنیدن خبر اومدن شما بودتاوقتی خبر اومدنت رو براش دادیم از خوشحالی انقد ذوق کرد که داشت دور خونه میچرخید.همیشه زحمت ما رودوش مامانی اخه میدونی مامانی خیلی مهربونه وماهارو که(دایی علی.منو دای مصطفی)خیلی دوست داره گاهی وقتا کارایی میکنه که باورم نمیشه.فقط یه مادر میتونه این همه عشق داشته باشه به بچه هاش.البته بازم مامان داریم تا مامان مامانی یه چیز دیگست.خلاصه تواین مدت خیلی زحمت ماهارو میکشه ه...
27 مهر 1392

باور نکردنی ترین صدا...

سلام نفس مامان نمیدونی چقدرمن وبابایی دلمون میخواد صدا قلب کوچولوت روبشنویم فقط ثانیه شماری میکنم تا وقت دکتر برسه.راستی بلاخره دکترت روهم انتخاب کردیم خانم دکتر فرح جدیان. فکر نمیکنم هیچ وقت این صحنه از یادم بره وقتی روتخت دراز کشیدم منتظر یه صدا مثل صدای قلب خودم بودم بابای هم کنارمون بود خانوم دکتر ولوم صداروبلند کرد همه جای اتاق پر شد از صدای قلب فرشته کوچولومون باورم نمیشد این صدا مال قلب شماست اخه اصلا شبیه صدای قلب نبود ولی وقتی تومانیتور خودم باچشمام قلبت رودیم نمیدونستم چیکار کنم یه حس فوق العاده ای بود.فقط میتونم بگم خداجونم شکر              &n...
27 مهر 1392

اولین حس

سلام مامانیم رفتیم دکتر ولی شما انگار نمیخوای هنوز بهمون بگی پسملی یادخمل اخه پشتتو کردی مامانی 3روز دارم حست میکنم یعنی انگار داری توشکمم وول میخوری سمت راست شکمم من هنوزم باورم نمیشه قراره شما بیای پیشمون عزیز مامان دوست دارم
11 مهر 1392

دستای کوچولوت

فرشته ما خدارو شکر رفتیم سونو با یک اکیب 3نفری منو مامان طلاوبابایی اخه هممون لحظه شماری میکردیم ببینیمت امروز انقد برامون دست تکون دادی وبرامون بابای بای کردی وقتی دکتر گفت تموم شد باورم نمیشود چقدر زود اخه هنوز دلم میخواست میدیدمت.نمیدونم چطور خداروشکر کنم به خاطرسلامت بودن شما  دکتر دماغت نشونمون داد انقد مماغ چوچولوی دارییییییی فکر کنم مماغت شبیه خودم بشه. راستی خاله مهیا هم بود نینی خاله مهیا ازشما3روز بزرگتره خاله مهیا میگفت بابای وقتی از اتاق در میومدانقد خندون بوده که همه بهش نگاه میکردن.  
11 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر زیبایم می باشد