مامان طلا
سلام نفس قشنگم
امروز میخوام در مورد مامان طلا برات بگم مامان طلا همون مامان مهدیه یا مامان جون یا مامانی نمیدونم بلاخره شما نینیش گلم چی صداش کنی.
مامانی خیلی وقت بود منتظر اومدن شما بود از وقتی که منو بابایی باهم ازدواج کردیم مامانی همیشه منتظر شنیدن خبر اومدن شما بودتاوقتی خبر اومدنت رو براش دادیم از خوشحالی انقد ذوق کرد که داشت دور خونه میچرخید.همیشه زحمت ما رودوش مامانی اخه میدونی مامانی خیلی مهربونه وماهارو که(دایی علی.منو دای مصطفی)خیلی دوست داره گاهی وقتا کارایی میکنه که باورم نمیشه.فقط یه مادر میتونه این همه عشق داشته باشه به بچه هاش.البته بازم مامان داریم تا مامان مامانی یه چیز دیگست.خلاصه تواین مدت خیلی زحمت ماهارو میکشه هر چی دلمون مبخواد برامون درست میکنه از هیچ چیز برامون کم نمیزاره فرشته کوچولوم امید وارم وقتی اومدی بتونیم باکمک هم ذره ای از زحماتشو جبران کنیم.
مامانی دوستت داریم ایشالاه خداهمیشه سایه شما وباباجون روبالاسرمون نگه داره